۱۳۸۶ دی ۵, چهارشنبه

امشب از سرخوشی مستم. فقط از سرخوشی.

۱۳۸۶ آذر ۲۴, شنبه

تختم در بهترین جای ممکن قرار گرفته. همینطور دراز کشیده می شود از پنجره آتشبازی را نگاه کرد. دیگر زیر نگاه شماتت بار تو قرارنمی گیرم که بگویی تو چقدر بی ذوقی. امشب وقتی از من بپرسی که آتشبازی را دیدم یا نه، می گویم که دیدم و تو حتی یک لحظه هم شک نمی کنی که من از توی تختم توی شادی شهر شریک شده بودم.

توضیح: این تو با توی همیشگی فرق دارد. دوست خوبی است و سالهاست همخانه ام هم شده. هر چند که اصولأ خیلی خانگی نیست و یک جا بند نمی‌شود ولی محبتش دائم است.
این زبان فارسی اگر برای زن و مرد ضمیر جداگانه داشت، بی نقص می شد. دوستم دختر است. :)

۱۳۸۶ آذر ۱۲, دوشنبه

خیلی بد شد، الان فهمیدم که با یه سرچ کوچولو می شه این یه وجب جا رو پیدا کرد. خدا از سر تقصیرات این آقای گوگل نگذره.

پ.ن: چند وقته که هرلینکی به بلاگرولینگ اضافه می کنم اگر اسمش رو به فارسی بنویسم خیلی عجیب و غریب دیده می شه.