۱۳۸۶ آذر ۲۴, شنبه

تختم در بهترین جای ممکن قرار گرفته. همینطور دراز کشیده می شود از پنجره آتشبازی را نگاه کرد. دیگر زیر نگاه شماتت بار تو قرارنمی گیرم که بگویی تو چقدر بی ذوقی. امشب وقتی از من بپرسی که آتشبازی را دیدم یا نه، می گویم که دیدم و تو حتی یک لحظه هم شک نمی کنی که من از توی تختم توی شادی شهر شریک شده بودم.

توضیح: این تو با توی همیشگی فرق دارد. دوست خوبی است و سالهاست همخانه ام هم شده. هر چند که اصولأ خیلی خانگی نیست و یک جا بند نمی‌شود ولی محبتش دائم است.
این زبان فارسی اگر برای زن و مرد ضمیر جداگانه داشت، بی نقص می شد. دوستم دختر است. :)

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

محبت دائم آدم را یاد مادر می اندازد
نه بانو؟

ناشناس گفت...

بانو چرا سیتم کامنت گذاری اینجا عوض شدم
من آیینه ام

mim گفت...

چرا نمی آیی؟:(

مهم باز شدن دله از پنجره یا خیابون فرقی نداره...

اقاقیا گفت...

رها جان سلام
بی ذوقی گاهی دامن همه مونو می گیره. این جا زندگی کمی رخوت انگیزه. از بس همه چیز در دسترسه
رها جان بی ذوقی هم گاهی وقت ها عالمی داره اما نباید دائمی بشه که بعد سخت گریبان گیر می شه

Matty گفت...

salam. jaye takhteto avaz konam, balke peida shi....:)

Matty گفت...

salam. jaye takhteto avaz konam, balke peida shi....:)

ناشناس گفت...

تکلیف من که بلد نیستم از یه جای دیگه بیام چیه؟
راستش بلد نیستم بانو

ناشناس گفت...

خیلی عجیبه.

ناشناس گفت...

یک دو سه
امتحان می شود
هورا
درست شد

n_rz گفت...

جالبه تي يه وبلاك كامنت گذاشتي و من لينكيده شدم اينجا و حالا اينجا رو خوندم.باز خوبه تو زمزمه مي كني من حتي نمي دونم كه چه كار كنم!