۱۳۸۷ فروردین ۱۱, یکشنبه

من اینجا نشستم و هیچ کاری از دستم بر نمیاد، من اینجا نشستم و از درد به خودم می‌پیچم. هنوز من اینجا نشستم و عزیزانم دارن از درد رفتن عزیزی به خود می‌پیچیند. بیزارم از فاصله‌ها.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

رها جانم متاسفم واقعا.كلام ديگه اي نمي شه به كار برد