۱۳۸۷ آبان ۱۳, دوشنبه

یه آدم خیلی خیلی قدیمی که اصلن فکرشو نکرده بودم و گوشواره‌های رنگی رنگی و جدیدم؛ منو از اون باتلاق بیرون کشیده‌اند. برات دست تکون دادم و از کنارت رد شدم؛ منو دیدی؟

۸ نظر:

ناشناس گفت...

سلام دوست گرامی


از آشنایی با شما خوشحالم امیدوارم همیشه شاد وموفق باشید


این پست ***دعا کننده دست خالی برنمی گردد ****

جهانگرد گفت...

سلام
ارزوی موفقیت وسربلندی برای شما دوست عزیز دارم عیدتان مبارک

اقاقیا گفت...

سال نو مبارک

دوست گفت...

حتما بخوانید...
2 کتاب جنجالی و نایاب که این روزها به شدت در معرض تحریف است و جهت تحریف و وارونه نمایی آن هزینه های سرسام آوری صرف می شود. به درخواست علاقمندان نسخه الکترونیک آن در اختیار کاربران اینترنتی قرار گرفته است.
به محض دریافت این 2 کتاب را به فهرست دوستان خود فوروارد کنید.
لینک کتاب اول:
http://www.4shared.com/file/93626680/3afb9ad8/Aameen_-_liya_-_Khoda_ba_man_ast.html
لینک کتاب دوم:
http://www.4shared.com/file/95127458/4463da2e/Jaryane-_Hedayate-Elahi_edition-2.html
برای دریافت فیلم های سخنرانی به وب سایت

ال یاسین گفت...

افشاگری دیگری درباره یکی از نهادهای مرموز امنیتی موسوم به دایره مذاهب وزارت اطلاعات
در راستای پروژه سیاه بولتن سازی و سناریوی اعترافات ساختگی توسط دایره مذاهب وزارت اطلاعات، 3 فیلم "گزيده بيانات استاد ايليا و صحنه هايي از برخورد طالبان مذهبي "، "تخریبهای دایره مذاهب وزارت اطلاعات" و "افشای پروژه جعل و تحریف و اعترافات ساختگی" درباره معلم بزرگ تفکر (استاد ایلیا)، مجددا انتشار عمومی یافت.

برای دریافت فیلم ها و مطالعه بیوگرافی تعالیم و دیدگاه های استاد ایلیا، کتاب الکترونیک " آمین (ایلیا؛ خدا با من است)" را از لینک زیر دریافت کنید.

www.Anti-Tahrif.blogfa.com

ببینید و به سایر دوستان خود ارسال کنید.
برای آشنایی بیشتر به وب سایت www.Ostad-iliya.Org مراجعه نمایید.

ناشناس گفت...

salam Raha jan
ziba minevisi

ناشناس گفت...

رها جان چند روزی بود که بغضم رو فرو خورده بودم اما با خوندن یکی از پست هات بی اختیار گریه کردم. شاید یک حس مشترک رو واسم در قالب کلمات اورده بودی. سبک شدم اما این غصه هنوز تمام وجودم رو گرفته.
مرجان

ناشناس گفت...

اون پست این طور شورع شده بود:
من تسلیم شدم، باختنم را قبول کردم. تو که همیشه مرا بازنده می دیدی، مدتی است که خودم هم مجبور به پذیرفتنش شده ام...
حالم گرفته تر از اونیه که بتونم بیشتر از این بنویسم. همین بی شک کفایت می کنه که تمام جملات این پست حرف های نگفته ام بودن. و البته اسمت رهاست و این خیلی چیزها رو واسم زنده می کنه. چیزهایی که هر چه تلاش می کنم فراموششون کنم نمی تونم.
خوش باشی عزیزم
مرجان